سريال طنز وسياست
نگارش: حميد برنا نگارش: حميد برنا

 

پيــــــوست به گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلايی

بخش سی وچارم

 

    امروز هفتم ماه می 2007 است که قاعدتاً بايد روز گرم وآفتابی می بود، شوربختـانه 15 درجهء سانتی گراد پيشبينی وبارانی هم ميباشد، لذا در اينچنين آب وهوايی هردو يار موافق تصميم گرفتند تا در خانهء کاکه تيغون بنشينند و صحبتهای خود را بعد از تناول ناشتا، دوده يعنی نان پخته شده از جوار، شير وسر شير يکه کربلايی آورده است، ادامه بدهند.

    غذا صَرف شد، واز نان ( دوده) کاکه تيغون بسيار نوش جان وتعريف کرد، در ختم ناشتا، دسترخوان را جمع کرده ومی پُرسد:

کاکه تيغون: کربلايی جان، همی مرکز جديد اسلامی ره  ده مونشن بسيار مقبــــول جور کدن، ولی مه که اعلانات فوتی ره خواندم، يک روز ازيک فاميـــــــل هفت نفر مورده بود، شايد ده بمباری امريکايی ها کشته شده باشن؟

کربلايِی: نی کاکه جان، يک روز دِگام بريت گفته بودم، که متصديان مرکز جديد ميخـــــواهن، روزهای شنبهء شان گرم باشه، ومه که از بچهء علی آقـــا پُرسان کدم، گفت که ای هفت نفر، ده روزها، ماه ها وحتا سالهای مختلف تنا، تنا( تنهـــــا، تنهــــا) مورده ان(اند) وبخاطر جلب مردم، فاتحهء شانه يکجايی گرفتن( گرفتند) و از طرف دِگه او وخت مرکز اسلامی نبـــــــود، وحال هر روز شنبه، مرکز اسلامی گرم وفاتحه گرفته ميشود، کسی که ده ای هفتــــه مورده باشه يانی ، فاميدی کاکه جان، از کسای فاتيا گير ( فاتحه گير)، پيسه ميگيرن وبازار شـــان گرم اس، پُشت ای گپا نگرد، کاکه جان ، فاتيای ته برو، نان ته بخو، نماز ته بخان (بخوان)، دعای ته کو وبرو بخير، مسجد گرم وگدا آسوده!

کاکه تيغون: کربلايی جان، مقصد مه ايس، که همی مصرف بيجــای اس، يکدفه ده افغانستان فاتيـــــــــا گرفتن بس اس، همی پيسه شه بری مردم غريب وبيچارهء اوغانستان روان کنن، ثوابش زياد اس.

کربلايی: کاکه جان ای گپـــاره بسيار کسا گفتن، که تو واری ساده بودن، پُشت ای گپــا نگرد، کس گوش نميکنه، ملا وروضه خــــوان ازی گپــــــا بد می برن وتوره تاپه بی دينی می زنن، فاميدی، فقد( فقط)  چُپ باش، چقه بريت بگويم، چُپ، چُپ، چُپ!

کاکه تيغون: خو کربلايی جان، دِگه ده ای گپـــــا غرض نمی گيرم، حال ايره بگو که ميگن ده اوغانستان، بسيار مردم بيگناه ملکی کشته شدن!

کربلايی: بلی کاکه جان، متاسفانه ده ای پانزده روز آخر امريکايا وناتو ده حدود 100 نفره، که اطفال، زن ها ومردان پيرهم شامل شان بودن با بمباران ده شرق، غرب، شمال وجنوب اوغانستان کشته ان( کشته اند)، از طالبا  بسيار پيش شدن، طالبــــا صِرف ده- دوازده نفره کشتن!

کاکه تيغون: حــال آغای کرزی چه ميگه، نماينده ملل متحد چه ميگه، چند دفه گفتن که مردم بيگناه ره نکشن!

کربلايی: کاکه جان، آغـــای کرزی بيچاره چيزی گفته نمی تانه، دان پُر او ( دهن پُرآب) اس، پيسه ميگيره، رئيس جمهــور شده وحال صِرف بخاطر فريب مردم گريان ميکنه وشايد ده دل خود پيشمانام باشه، که اورام گفته نميتانه، نماينده ملل متحد هم هميشه توصيه می کنه که نه درد مردمه دوا ميکنه ونه فايده داره!

حالِ امريکايا يک گپ نوه کشيدن: هر اوغانيکه تابعيت امريکاره داشته باشه، زبانهای پشتو ودری ره بفامه، گپ زده بتانه، اگه ده اوغانستان بُره وبری شان کار بکنه سالانه 180 هزار دالر بريش ميتن، بادِگه امتيازات يانی 15 هزار دالر ماهوار!

کاکه تيغون: يکی شه که کارشناسا وطنه ترک ميکدن، فرار مغزهــــــا ميگفتن، خی ای البته قرار مغز ها باشه؟

کربلايی: نی کاکه جان، ايتو گپا نيس، فقط آخرين استفاده از موره ها(مهره هــــا )وخر موره هاس که بازی کساره از وخت به چنين روز مبادا تربيه وتعليم  داده ان( اند) !

کاکه تيغون: کربلايی جان، خير باشه يام مــــــــالوم ميشه که زير کاسه چه نيم کاسه ای خات بود،هوام ( هواهــم) دِق وبارانيس، توام دل ماره دِق ميکنی، يگان خبر خوشام خوبته؟

کربلايی: کاکه جان خبر خوش خوده دست مه نيس، هر روز کشتـــــــار اس، اينه ميـــــم روز ( همين روز)، يک عسکر افغانی ده دان دروازهء بنـــــدی خانهء پلچرخی دو تا امريکايی ره کشت، که سرباز بودن يا افسر، خودشام دِگه عسکرهــــــای اوغانی با فير تفنگ کُشتن، غير کُشتن، کُشتن چيزی دِگه نيس که بريت قصه کنم!

ده فرانسه که انتخابات بود، عوض شِراک مخالف بوش، سرکوزی موافق بوش انتخاب شد، که امريکا بسيار خوش وبريش تبريک گفتن.

کاکه تيغون: کربلايی جـــان ( سرکوزی) خو به پشتو بد چيزه ميگن، چرا او صدراعظم شد؟

کربلايی: کاکه جــــان، او خو اوغان نيس، فرانسوی اس وبه فرانسوی نام خوب اس نه بد، مثليکه چند سال پيش (بيرلِس کونی) صدراعظم ايتاليــــا بود، ده زبان ايتاليايی هم "کونی" بدنيس وهمی قسم ده بسياری زبانها چيزهايس که خوب وده دِگه زبانها بد اس، هميالی که نام خدا افغانهای ما ده جاهای مختلف دنيا تيت شدن وبه زبانهای گوناگون آشنا شدن هريک شان ده همو کشوری که استند وبه زبانهايی که بلد شده ان ده مقايسه با زبانهــــای ملی ما بسياری گپا ومثالهای جالبه می تانن که بيارن،  مثل ای که، اگه پيش روسا( روسها)، بگويی

که خوی ته بخو يا فلانی خوی خوش داره وفلانی بد خــــــــوی اس، دِگه مانا ميته، ده زبان روسی( خوی)، آله تناسلی مردانه ره ميگن وده زبان ما، مانای خلقه ميته، خوش خوی يانی خوش خُلق، تو هر چيز غلط فکر نکو!

بيا که يک گپ نو بريت بگويم، ده ای روزا باز خرا (خرها) حزب خوده ساختن، نامش ماندن

" حزب متحد خران" !

کاکه تيغون: کربلايی جان، تو خراره بسيار دوست داری، هميشه از هميا گپ ميزنی!

کربلايی: کاکه جان بلی نه تنا( تنها) مه بلکه سعدی صايب وبيدل صايب هم از ای حيــــــوان خوب وزحمتکش زياد ياد ودفاع کدن!

سعدی:

بيچاره خر ارچه بی تميز است       چون بار همی برد عزيز است

يا:

گاوان وخــــــــــران بار بردار        ِبه ز ادميــــــــــــان مردم آزار

بيدل:

امروز قدرهرکس مقدار مال وجاه است

                                       آدم نميتوان گفت آنرا که خر نباشد

خر حيوان بسياربردبار وپاک وبی آلايش اس، او روز کُل صفتايش بريت گفتم، حتا مه خودم يگان دوست خوده خر ميگم، بخاطری ايکه متواضع، حليم وبردبار اس، مردم دوست وکارکن اس، دورغ گوی نيس، مردم آزار نيس، اينه کُت ومُت تواريس، وقتی که او دوست خوده به صميميت ومحبت خر صدا ميزنم يا او همينطور مره ميگه بد هردوی ما نميايه، چون هردوی ما همی صفات ياد شده ره  داريم حتا خوشم هم ميشم که مردم آزار نيسيم و به گفته سعدی صايب عزيز هم هستيم ! ( ای يک شوخی با خودم ورفيـــــــق ويار ديرنم بود که خودش با خواندن ای سطور خوده ميشناسد)

کاکه تيغون: کربلايی جـــان يگان نيشک طرف مام زدی ومره خوش ساختی که گويا  رفيقک کُت ومُت مه واريس خيرباشه نوبت مام ميرسه، آش مردها دير پخته ميشه!

کربلايی: نی کاکه جان مه توره بخاطرازيکه دوست دارم ايطو گفتم! کاکه جــــــــان، يک خبر کوتاه، نو دِگه رام بريت ميگم باز سر حزب خران گپ ميزنيم، ميگن که شورای متحد ملی که اعضای آن متشکل از 57 حزب اس ده اوايل امســـال ساخته شده ورئيس شان هم آقای احمد ضياء رفعت اس، اينهــــــا ميخاهن کتی طالبا خودشان گپ بزنن، سر کرزی وحکومت اعتماد واعتبار ندارن.

کاکه تيغون: ای شورا رسميس يا مثل همو جبهه متحد ملیيس؟ نام خدا چقه حزب داريم.

کربلايی: کاکه جان ده اوغانستان ای گپا فرق نميکنه هر کس کار خوده ميکنه، اگه رسميت داره يانی! مام نميفامم خو اينه همتو ( همين قسم) ده BBC گفتن.

کاکه تيغون: خو ايرام خيرس کربلايی جان، بگو که حزب خرا چه طو شد؟

کربلايی: کاکه جان، قراريکه برمه گفتن، خرهــــای يک طويلهء بزرگ ده يکی از روزهــای آفتابی، زمستان که ده پيتو کشيده شده بودن، حزب قبلی خوده بازسازی کده وبازی چيزهاره ده مرامنامه تغيير دادن، که ده شرايط فعلی بايد تطابق داشته باشه، طبعن از اووخت تا حال

گپا بسيار تغيير کده، مخالفين با نيرنگ وفريب قوی تر شده اَن( شده اند) واساسنامه ره هم بسيار خلص ساختن، اينه بريت ميخانم:

گپای مهم اساسنامهء حزب خران

1-   هر نر خر وماچه خری که به سن بلوغ رسيده باشه واز پدر ومــــــــادر خر باشه با تضمين يک خر از مجلس مؤسسسان ميتواند عضو حزب شود.

     تبصره: خران سنگکش که بسيار زيرک وهوشيار تر هستن، بدون تضمين خری، عضو

     حزب شده ميتوانن، زيرک بودن شان ده ای اس، که بارساندن سنگ بيک محل، باردوم

      ودفه آت( دفعه های)ديگر به رهنمايی ضرورت ندارن، وهمين که بارشدن، همه جيــــل

     شده وخود را به آن جای اولی ميرسانن وبا تخليه دوباره جيل (قطار) شده وبه محـــــــل

     سنگ کشی خوده ميرسانن.

2-   خر عضو حزب بايد از قاطر زايی وديگر اعمال شنيع انسانی پرهيز نمايد.

 تبصره: همه خرهــای حزبی کوشش فراوان کنن که از ورود، اسپان، قـــاطران، يابو ها وديگر چارپايان، ده صفوف حزب جدن جلوگيری بعمل آيد، زيرا همين چــارپايان خرنما  وناهمگون طبق دستور دشمنان ده حزب رخنــــــــه کده، با تواضع کاذبانه وچرب زبانی خاينانه باعث فراکسيون بازی ده حزب شده وبا گول دادن خرهای اصيل حتا سبب انشعاب

ده حزب می شون، که بالاخره شايد سبب انحلال حزب شون، از تجارب گذشته بايد الهام گرفته شود.

    سر چشمه بايد گرفتن به ميـــل

                                     چوپُر گشت نتوان گذشتن به پيل

3- در خواستی به حزب بدون خط خورده گی وباسُم تضمين کننده مزين باشه، ده صورت

قبوليت به حزب سُم سر طويله نيز ضميمه شده، کارت عضويت برای عضـــــو حزب داده ميشه، تمـــا م اعضای حزب ده هر سطح وهــر موقفی که قرار داشته باشن، از حقـــــوق ( شبدر، ُدرشته وکاه خوری) ووجايب ( باربری) مساويانه يی ده حزب برخوردارن( اند).

خران جهان متحد شويد!

دُنيــــــا زير سُم مـاست!

کاکه جان ای بود مختصری ده مورد حزب تازه تاسيس خران، اينه يک شعره که يادگار از اولين حزب خران ده کشور همسايه ما ايران اس بريت ميخانم:

   برسرطويلهء حزب خران نوشت به زر

                       که نيست حزبی، در جهان زين حزب بهتر

کاکه تيغون: تشکر کربلايی جان، ده همی آخر يک چيزه ميگم و باز بخير طرف جماعت خانه ميريم: تعداد حزب، نظر به پيشرفت جوامع حتمن تناسب ميداشته باشه، بخاطری که ده وطن ما که عقب نگاه داشته شده هستيم 57 حزب وده کشورهای پيشرفته جهــان، بسيار که بپالی ( جستجو کنی) از ده حزب بيشتر پيدا نميشه!

کربلايی: يارزنده وصحبت باقی، بيا که که بريم کاکه جان يا الله!

---------------------------------------------------------------------------------------  

بخشهای ديگر انشاالله در هفته های آينده                

 

 

 


May 20th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان